تلویزیون و فرزندان ما
شناخت نسبت به هر چیزی میتواند ما را در استفاده بهینه از آن یاری رساند. تلویزیون یکی از ابزارهایی است که حضور روزافزونش را بر خانوادهها تحمیل میکند. در این مقاله به برخی از آسیبهای استفاده بیشازحد از تلویزیون خواهیم پرداخت. آسیبهایی چون فردگرایی، پرخاشگری و تأثیر آن بر توانایی ذهنی مخاطبانش. این آسیبها برای کسانی که ارادهای قوی و شناختی کافی داشته باشند، قابلکنترل است.
تلویزیون و فرزندان ما
چکیده
شناخت نسبت به هر چیزی میتواند ما را در استفاده بهینه از آن یاری رساند. تلویزیون یکی از ابزارهایی است که حضور روزافزونش را بر خانوادهها تحمیل میکند. در این مقاله به برخی از آسیبهای استفاده بیشازحد از تلویزیون خواهیم پرداخت. آسیبهایی چون فردگرایی، پرخاشگری و تأثیر آن بر توانایی ذهنی مخاطبانش. این آسیبها برای کسانی که ارادهای قوی و شناختی کافی داشته باشند، قابلکنترل است.
تعداد کلمات 1146 زمان مطالعه 6 دقیقه
شناخت نسبت به هر چیزی میتواند ما را در استفاده بهینه از آن یاری رساند. تلویزیون یکی از ابزارهایی است که حضور روزافزونش را بر خانوادهها تحمیل میکند. در این مقاله به برخی از آسیبهای استفاده بیشازحد از تلویزیون خواهیم پرداخت. آسیبهایی چون فردگرایی، پرخاشگری و تأثیر آن بر توانایی ذهنی مخاطبانش. این آسیبها برای کسانی که ارادهای قوی و شناختی کافی داشته باشند، قابلکنترل است.
تعداد کلمات 1146 زمان مطالعه 6 دقیقه
نویسنده: رضیه برجیان
مقدمه
دانستن اینکه تلویزیون خصوصاً حضور دائمیاش در زندگی ما میتواند چه مخاطراتی را در پی داشته باشد؛ میتواند کمک مؤثری باشد در پیشگیری از عوارض سوء آن. درواقع بهترین راهکار مجهز کردن کودکان و نوجوانان و بهطورکلی اعضای خانواده به سازوکارهای مهار درونی برای پیشگیری از آثار سو است.[1]
در اثر تماشای تلویزیون کم شدن حافظه و توانایی در یادگرفتن این مطلب که بر زبان آوردن و نوشتن صورتهای مرسوم بیان و انتقال مفهوم هستند در میان کودکان کاملاً مشهود است.
شناخت اولین لازمه برای برنامهریزی هدفمند است. همانطور که چاقو را چون ابزار مفیدی است؛ بیحساب در اختیار فرزندانمان نمیگذاریم و قبل از آنکه آنقدر توانمند شوند که بتوانند آن را بهصورت هدفمند بهکارگیرند، جلوی چشم آنها و در دسترسشان قرار نمیدهیم، تلویزیون نیز نباید بدون تدبیر در زندگی ما و فرزندانمان حضور یابد. در زیر ما به برخی از آسیبهای ناشی از حضور بیرویه تلویزیون خواهیم پرداخت و اشارات کوتاهی نیز به روشهای کاهش این آسیبها خواهیم داشت.
در اثر تماشای تلویزیون کم شدن حافظه و توانایی در یادگرفتن این مطلب که بر زبان آوردن و نوشتن صورتهای مرسوم بیان و انتقال مفهوم هستند در میان کودکان کاملاً مشهود است.
شناخت اولین لازمه برای برنامهریزی هدفمند است. همانطور که چاقو را چون ابزار مفیدی است؛ بیحساب در اختیار فرزندانمان نمیگذاریم و قبل از آنکه آنقدر توانمند شوند که بتوانند آن را بهصورت هدفمند بهکارگیرند، جلوی چشم آنها و در دسترسشان قرار نمیدهیم، تلویزیون نیز نباید بدون تدبیر در زندگی ما و فرزندانمان حضور یابد. در زیر ما به برخی از آسیبهای ناشی از حضور بیرویه تلویزیون خواهیم پرداخت و اشارات کوتاهی نیز به روشهای کاهش این آسیبها خواهیم داشت.
پرخاشگری
اگر فرزند شما هر روز بیشتر از یکی دو ساعت را صرف تماشای تلویزیون سپری کند، نیاز به برقراری ارتباط متقابل در وجود او محو خواهد شد و با گذشت زمان بهتدریج قادر نخواهد بود با محیط اطراف و سایر افراد ارتباط برقرار کند. به چهره کودک خود که غرق در تماشای برنامه¬های تلویزیون شده است، با دقت نگاه کنید. جزء چهره یک انسان ساده¬لوح فاقد قدرت اختیار و تصمیم¬گیری، چیزی دیگری را مشاهده نخواهید کرد. خود شما نیز اگر بیشازاندازه لازم مقابل تلویزیون میخکوب شوید. دیگر قادر نخواهید بود به لحاظ عاطفی و اجتماعی ارتباط متقابل صحیح برقرار کنید و بهراحتی نمی¬توانید از عهده انجام کاری خود برآیید. علت پرخاشگری کودکانی که بیش از یکی دو ساعت در طول روز تلویزیون تماشا می¬کنند نیز همین است. پرخاشگری نتیجه مستقیم عدم توانایی در کنار آمدن با مشکلات عاطفی است. برقراری ارتباط متقابل با محیط اطراف مزایای دیگری نیز دارد؛ بهطور مثال پرتاب کردن توپ بهطرف جلو و عقب ارتباط¬های عصبی در مغز کودک را تسهیل می¬کند و همین ارتباط¬های عصبی موجب افزایش توانایی او در روخوانی و درک مطلب خواهد شد.[2]
فردگرایی
ازجمله عواملی که موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده میشود و انسجام آن را به خطر میاندازد، فردگرایی است که بهصورت واگرایی اعضای خانواده عمل میکند. در دنیای پرشتاب فناوری امروز ابزارهای مختلفی وجود دارند که افراد را بهصورت انفرادی به خود مشغول کرده و آنها را از تعامل با دیگران بازمیدارند. تلویزیون یکی از این ابزارهاست. البته این موضوع منافاتی با فواید ابزارهای فناورانه ندارد، اما نوع بهرهبرداری نادرست از این ابزارها کارکرد آنها را بیشتر به سمت فردگرایی سوق داده است. به عبارتی اگر فرهنگ صحیح استفاده از رسانهها مدنظر قرار گیرد مضرات آنها بهشدت کاهش مییابد.
تجربیات نشان میدهند که هر اندازه ارتباط بین فرزندان و والدین به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد، پیوند عاطفی و هیجانی و همچنین همگونی شناختی میان اعضای خانواده نیز کاهش مییابد که این موضوع انسجام خانواده را به مخاطره میاندازد. در بسیاری از خانوادههای امروزی صرف وقت زیاد برای استفاده از رسانهها میزان ارتباطهای انسانی بهویژه با کودکان و نوجوانان را کاهش داده است.
در کنار ظهور فناوری و رسانههای جدید تغییراتی مانند طولانی شدن دوره جوانی و نوجوانی فردگرایی و از هم پاشیدن شبکههای سنتی شرایط جدیدی را پیش روی جوانان قرار دادهاند. این تحولات علاوه بر تأثیراتی که بر ذوق سلیقه و نیاز ارتباطی نوجوانان گذاشته نحوه گذراندن اوقات فراغت آنها را نیز تغییر داده است. دو فرآیند خانگی شدن و رسانهای شدن توصیفکننده گذران بخش عمدهای از اوقات فراغت جوانان در جوامع مدرن است.
این روند سبب افزایش فردگرایی شده است. رسانهها سبب شدهاند فضای انفرادی بهتدریج جای رابطه چهره به چهره را بگیرد و فردگرایی بهجای رابطهای صمیمی و عاطفی بین اعضای خانواده حاکم شود. بهعبارتدیگر این ابزارها بهتدریج فضای روانی و محیط لازم را برای یک گفتگو در یک ارتباط بین فردی خدشهدار میکنند و اعضای گروه را بهجای همگرایی به سمت واگرایی سوق میدهند، تا جایی که اعضای خانواده بدون هیچ تعاملی با یکدیگر صرفاً در یک خانه زندگی کنند.
در اثر این نوع تعامل نوعی رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی در فرد ایجاد میگردد.[3] در مقابل حضور در صحنههای اجتماعی و فعالیتهای اجتماعی بازیهای دستهجمعی در سطح خانواده میتواند باعث ثبات شخصیتی گردد.
تجربیات نشان میدهند که هر اندازه ارتباط بین فرزندان و والدین به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد، پیوند عاطفی و هیجانی و همچنین همگونی شناختی میان اعضای خانواده نیز کاهش مییابد که این موضوع انسجام خانواده را به مخاطره میاندازد. در بسیاری از خانوادههای امروزی صرف وقت زیاد برای استفاده از رسانهها میزان ارتباطهای انسانی بهویژه با کودکان و نوجوانان را کاهش داده است.
در کنار ظهور فناوری و رسانههای جدید تغییراتی مانند طولانی شدن دوره جوانی و نوجوانی فردگرایی و از هم پاشیدن شبکههای سنتی شرایط جدیدی را پیش روی جوانان قرار دادهاند. این تحولات علاوه بر تأثیراتی که بر ذوق سلیقه و نیاز ارتباطی نوجوانان گذاشته نحوه گذراندن اوقات فراغت آنها را نیز تغییر داده است. دو فرآیند خانگی شدن و رسانهای شدن توصیفکننده گذران بخش عمدهای از اوقات فراغت جوانان در جوامع مدرن است.
این روند سبب افزایش فردگرایی شده است. رسانهها سبب شدهاند فضای انفرادی بهتدریج جای رابطه چهره به چهره را بگیرد و فردگرایی بهجای رابطهای صمیمی و عاطفی بین اعضای خانواده حاکم شود. بهعبارتدیگر این ابزارها بهتدریج فضای روانی و محیط لازم را برای یک گفتگو در یک ارتباط بین فردی خدشهدار میکنند و اعضای گروه را بهجای همگرایی به سمت واگرایی سوق میدهند، تا جایی که اعضای خانواده بدون هیچ تعاملی با یکدیگر صرفاً در یک خانه زندگی کنند.
در اثر این نوع تعامل نوعی رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی در فرد ایجاد میگردد.[3] در مقابل حضور در صحنههای اجتماعی و فعالیتهای اجتماعی بازیهای دستهجمعی در سطح خانواده میتواند باعث ثبات شخصیتی گردد.
تأثیر تلویزیون بر مغز
در اثر تماشای تلویزیون کم شدن حافظه و توانایی در یادگرفتن این مطلب که بر زبان آوردن و نوشتن صورتهای مرسوم بیان و انتقال مفهوم هستند در میان کودکان کاملاً مشهود است.
صرفنظر از برنامهای که در حال پخش است فعالیت امواج مغزی انسان شکل خاصی به خود میگیرد. واکنشها نسبت به خود دستگاه صورت میگیرند نه آنچه پخش میشود. از زمانی که تلویزیون روشن میشود امواج مغزی کمکارتر میشوند تا جایی که فزونی امواج آلفا و دلتای مغز به الگوی عادی آن تبدیل میشود. هرچه تلویزیون مدت بیشتری روشن باشد فعالیت امواج مغزی کندتر میشود.[4]
درواقع افکتهای فنی که برای جلبتوجه مخاطبین در تلویزیون استفاده میشوند، به ایجاد بیش فعالی در کودکان کمک میکنند. افکتها همچنین قطعاً منجر به کاهش یافتن مدت توجه فرد و ناتوانی وی در گرفتن اطلاعاتی میشوند که با سرعت آرام و طبیعی زندگی واقعی میآیند.
پیوسته زیر هجوم تصاویر عجیبوغریب و غیرممکن قرار داشتن نتیجهای جز فشار روانی در بینندگان ندارد. وقتی توجه فرد هر ده ثانیه یکبار مختل شود، جریانات ذهنی وی که اصولاً با تغییرات اطلاعاتی طبیعی و فردی هماهنگ هستند صدمه میبینند. اختلال در این نظام حقیقتاً دیوانه کننده است.
رها کردن تلویزیون به قصد رفتن به خارج از خانه یا انجام گفتگویی معمولی دیگر رضایتبخش نیست. فرد تحرک میخواهد زندگی کسلکننده و تلویزیون جذاب میشود و همه اینها نتیجه مجموعهای از شیوههای فنی برای جلبتوجه است.[5]
صرفنظر از برنامهای که در حال پخش است فعالیت امواج مغزی انسان شکل خاصی به خود میگیرد. واکنشها نسبت به خود دستگاه صورت میگیرند نه آنچه پخش میشود. از زمانی که تلویزیون روشن میشود امواج مغزی کمکارتر میشوند تا جایی که فزونی امواج آلفا و دلتای مغز به الگوی عادی آن تبدیل میشود. هرچه تلویزیون مدت بیشتری روشن باشد فعالیت امواج مغزی کندتر میشود.[4]
درواقع افکتهای فنی که برای جلبتوجه مخاطبین در تلویزیون استفاده میشوند، به ایجاد بیش فعالی در کودکان کمک میکنند. افکتها همچنین قطعاً منجر به کاهش یافتن مدت توجه فرد و ناتوانی وی در گرفتن اطلاعاتی میشوند که با سرعت آرام و طبیعی زندگی واقعی میآیند.
پیوسته زیر هجوم تصاویر عجیبوغریب و غیرممکن قرار داشتن نتیجهای جز فشار روانی در بینندگان ندارد. وقتی توجه فرد هر ده ثانیه یکبار مختل شود، جریانات ذهنی وی که اصولاً با تغییرات اطلاعاتی طبیعی و فردی هماهنگ هستند صدمه میبینند. اختلال در این نظام حقیقتاً دیوانه کننده است.
رها کردن تلویزیون به قصد رفتن به خارج از خانه یا انجام گفتگویی معمولی دیگر رضایتبخش نیست. فرد تحرک میخواهد زندگی کسلکننده و تلویزیون جذاب میشود و همه اینها نتیجه مجموعهای از شیوههای فنی برای جلبتوجه است.[5]
پی نوشت
[1] خانواده و آسیب رسانهای رایانه و اینترنت، ص 23
[2] 10 مهارت جدید بر اساس بازیدرمانی، ص 27-28
[3] خانواده و آسیب رسانهای رایانه و اینترنت، ص 15-17
[4] زندگی در عیش، مردن در خوشی، ص 256-259
[5] زندگی در عیش، مردن در خوشی، ص 387
منابع
پستمن، نیل، زندگی در عیش، مردن در خوشی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران، اطلاعات،1375.
جعفری، نسیم و عذرا اعتمادی و عاطفه عاصمی، خانواده و آسیب رسانهای رایانه و اینترنت، چاپ دوم، اصفهان، یارمانا،1395.
دکتر ترزا کلم، مترجم: ملیحه وفایی،10 مهارت جدید بر اساس بازی درمانی، مبین اندیشه، چاپ اول،1391.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}